تاریخ استرالیا
(History of Australia)
(History of Australia)
تصور میشود که انسانها حدود 30000 سال پیش به استرالیا آمدهاند. ساکنان اصلی این کشور که تا به امروز نیز نسل آنها باقی مانده است، بومی استرالیا شناخته میشوند. آمارها نشان میدهد که در قرن هجدهم، جمعیت بومی استرالیا حدود 300000 نفر بود. بومیان که متناوباً به عنوان شکارچی و یا جزء عشایر و کشاورزان توصیف میشوند، در ابتدای ورود خود به این کشور در تاریخ استرالیا عمدتاً در نواحی ساحلی پرآب ساکن شدند.
برخی از ناظران بر این باورند که برخورد نامناسب بومیان با محیطزیست طی قرنهای متمادی ممکن است منجر به از بین رفتن طبیعت در بسیاری از مناطق داخلی استرالیا شده باشد.
جیمز کوک یک کاشف و دریانورد بریتانیایی بود. او در 19 آوریل 1770 به سواحل جنوب شرقی استرالیا رسید، سفر اکتشافی او نخستین حضور اروپاییها در خط ساحلی شرقی، و نقطه عطفی در تاریخ استرالیا محسوب میشود.
جیمز کوک در 23 اوت 1770 با همراهی نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا وارد استرالیا شد و ساحل شرقی این کشور را در اختیار گرفت. از آن دوران بود که دوره استقرار اروپاییها در این کشور آغاز شد. کوک و همراهانش چهار ماه را به عملیات اکتشاف در شرق استرالیا مشغول بودند.
برخلاف کاشفان هلندی، که این سرزمین را بیارزش میدانستند و ترجیح میدادند روی کشورهای ثروتمند شمال تمرکز کنند، کوک و جوزف بنکس از انجمن سلطنتی که برای مشاهدات علمی کوک را همراهی میکرد، گزارش دادند که زمین حاصلخیزتری را کشف کردهاند. شهرت کوک در بریتانیا به جلب توجه دولت بریتانیا به این منطقه کمک کرد، منطقهای که در جنگهای اروپایی اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم اهمیت استراتژیک داشت.
اما مهمترین اتفاق تأثیرگذار در تاریخ استرالیا در این دوران رخ داد. در سال 1779 جوزف بنکس خلیج بوتانی را که به دلیل انبوه گیاهان جدید یافت شده در آنجا نامگذاری شده بود، به عنوان مکانی برای شهرکسازی برای تبعید محکومین پیشنهاد کرد.
در ادامه سیاست کیفری بریتانیا در پی از دست دادن 13 مستعمره آمریکای شمالی، برای انتقال محکومان به خارج از کشور به یک راه خروجی جدید نیاز بود. در سال 1786 دولت بریتانیا تصمیم گرفت که توصیه بنکس را بپذیرد.
در آن زمان احتمالاً ملاحظاتی غیر از نیاز مبرم به کاهش جمعیت محکومین لرد سیدنی، وزیر کشور را در اقدام خود تحت تأثیر قرارداده بود.
برای مثال، مواردی از ابراز علاقه به منابع غنی استرالیا برای نیروی دریایی سلطنتی و چشمانداز تجارت در آینده وجود داشت. اولین ناوگان در این مرحله که محکومین را حمل میکرد، در ژانویه 1788 وارد استرالیا شد.
این ناوگان 1500 نفر را به همراه داشت که تقریباً نیمی از آنها محکوم بودند. در 26 ژانویه، کاپیتان آرتور فیلیپ از نیروی دریایی سلطنتی، پرچم بریتانیا را در سیدنی کوو به اهتزاز درآورد، و به این نتیجه رسید که این مکان به عنوان محل استقرار نسبت به خلیج بوتانی بهتر است. مستعمره نیو ساوت ولز به طور رسمی در 7 فوریه 1788 اعلام شد و فصل نوینی در تاریخ استرالیا آغاز شد.
به مدت 60 سال از استرالیا به عنوان مستعمره کیفری استفاده میشد و محکومین در مناطق اصلی استرالیا سکونت داشتند. اما این روند در سال 1840 در نیو ساوت ولز و در سال 1852 در سرزمین ون دیمن (تاسمانی امروزی)، که در سال 1825 مستعمره شد، پایان یافت.
استرالیای غربی که در سال 1830 توسط مهاجران آزاد تأسیس شد، از سال 1850 به انتخاب خود محکومینی را به جمعیت خود اضافه کرد. در منطقه استرالیای جنوبی که در سال 1836 مستعمره شد نیز آخرین مورد تبعید محکومین در سال 1868 رخ داد.
عمده مشکلات مستمر مستعمرات، ناشی از تلاشها برای اجرای سیاستهای بریتانیا بود که برای یک زندان طراحی شده بود، این در حالی بود که در آن زمان سایر منافع بریتانیا شامل ماهیگیری، آببندی، کشاورزی و تجارت درحالتوسعه بود.
در آن زمان توسعه اقتصادی برای نخستین بار در تاریخ استرالیا آغازشده بود و دیگر مجالی برای اسکان محکومین در این مکان نبود. آن دوران کشاورزی گسترش چشمگیری داشت و در جایی که شرایط مساعد بود، مانند سرزمین ون دیمن، صادرات غلات به نیو ساوت ولز آغاز شد.
جادهها، پلها و دیگر امکانات حملونقلی که برای تجارت ضروری بودند، مانند ساختمانهای دولتی توسط کارگران محکوم ساخته میشدند. در اوایل قرن نوزدهم، مستعمرهنشینان مبتکر با موفقیت گوسفند مرینو را به عنوان منبع پشم مرغوب معرفی کردند، که این امر به طور فزایندهای مورد تقاضای صنعت نساجی در حال گسترش بریتانیا بود.
در دهه 1820 تعداد مهاجران انفرادی به استرالیا افزایش چشمگیری یافت. آنها اکثراً افرادی بودند که از طریق سفر به استرالیا صاحب زمین میشدند. این سیاست زمینی که به نوعی تاریخ استرالیا را در زمینه مهاجرتپذیری تغییر داد، به نفع افراد بهاصطلاح انحصارگر، یا افراد دارای موقعیت تثبیتشده بود.
اما پس از مدتی محکومان آزاد شده یا آزادیخواهان که به دنبال پیشرفت خود بودند، پرورش انواع دام را گسترش دادند. مستعمراتی که قبلاً تأسیس شده بودند، مانند نیو ساوت ولز و سرزمین ون دیمن، بیشترین تعداد مهاجران اولیه را به خود اختصاص دادند، اما برخی از مهاجران به مستعمرات جدیدتر، استرالیای غربی و استرالیای جنوبی رفتند.
در دهه 1830، بخش جنوبی نیو ساوت ولز، که بعداً به مستعمره ویکتوریا تبدیل شد (1851)، توسط افراد ساکن در شمال و سرزمین ون دیمن اشغال شد. بنابراین، این بخش از استرالیا در ابتدا با مهاجرت افراد به داخل این کشور رونق یافت.
در سال 1829، 19 شهرستان در اطراف سیدنی در جنوب شرقی، شامل 8.9 میلیون هکتار، رسماً به عنوان تنها منطقه سکونت در نیو ساوت ولز تعیین شد. اما گوسفندچرانها قبلاً مزرعهها و محلهای چرای گوسفندان خود را فراتر از مرزهای رسمی ایجاد کرده بودند، قبل از اینکه آنها تعیین شوند. چنین افرادی ازنظر قانونی در زمینهای سلطنتی متجاوز بودند و مانند همتایان خود در ایالاتمتحده که زمینهای بدون عنوان یا مجوز را اشغال میکردند، به اسکوتر معروف شدند.
بااینحال، برخلاف ساکنان استرالیا، این افراد اکثراً از طبقه متوسط و بالای جامعه بریتانیا بودند. اصطلاح اسکوتر هیچ معنای توهینآمیزی نداشت. در واقع، این افراد به نخستین نجیبزادگان در تاریخ استرالیا تبدیل شدند(بهاصطلاح اسکواتروکراسی)، و ثروت آنها این افراد را به قدرتمندترین مردم این کشور تبدیل کرد.
گوسفند اساس ثروت آنها بود و تا سال 1850 بیش از 15 میلیون رأس گوسفند در استرالیا وجود داشت. در سال 1836، پسازاینکه دولت بریتانیا عدم امکان اجرای محدودیتهای اولیه شهرکسازی را تشخیص داد، سکونتنشینی مشروعیت یافت، اما گسترش صنعت دامداری منجر به ایجاد مراکز شهری جدید شد.
شهرهای بندری تأسیس شده همچنان مراکز اصلی جمعیت بودند و شهرنشینی نسبی را به یکی از ویژگیهای الگوی اسکان استرالیا در دوره استعمار تبدیل کردند.
خودگردانی و توسعه اقتصادی، 1850-1900: طلا در سال 1851 کشف شد و این امر باعث شد منطقه ویکتوریا بر تولید طلای جهان تسلط داشته باشد. مستعمرات استرالیایی نیو ساوت ولز، استرالیای جنوبی، تاسمانی (که در قانون اساسی نام آن به طور رسمی از سرزمین ون دیمن تغییر نام داده شد) و ویکتوریا در طول سالهای 1855 و 1856 به خودمختاری دست یافتند.
کوئینزلند نیز در آن زمان صاحب یک قانون اساسی شد. (مشابه نیو ساوت ولز زمانی که به عنوان مستعمره جدید در سال 1859 تأسیس شد.)
استرالیای غربی به دلیل جمعیت کم و رشد اقتصادی محدود تحت سیستم قدیمی باقی ماند. پس از اجرایی شدن قوانین اساسی جدید، شیوههای سیاسی دموکراتیک به سرعت توسعه یافت.
مستعمرات استرالیا درحالیکه دستخوش تغییرات بزرگ ناشی از کشف طلا در سال 1851 بود، خودگردان شدند. طلا در واقع دلیلی برای تغییر نگرش دولت بریتانیا بود که افزایش ثروت و همچنین افزایش جمعیت را برای نخستین بار در تاریخ استرالیا در بر میگرفت. مستعمرات مسئولیت سیاسی خود را توجیه کردند. کشف طلا، ابتدا در نیو ساوت ولز و کمی بعد در مستعمره جدید ویکتوریا، منجر به هجوم تازهواردان از جمله افراد حرفهای و ماهر شد. در دهه 1850، ویکتوریا بیش از یکسوم طلای جهان را تولید میکرد. بین سالهای 1852 و 1870، ارزش صادرات طلا بیشتر از پشم بود. بیشتر طلای استرالیا به بریتانیا صادر میشد که از آن برای حفظ استاندارد طلا برای پوند استفاده میکرد.
کار با اسمارت اپلای سادهست، اول ۶۰ ثانیه اطلاعات اولیهات رو وارد میکنی، بعد دکمه سرچ رو میزنی، ما تمام دانشگاههایی که به شرایط شما منطبق هست رو لیست میکنیم. اگر دوست داشتی همون جا اقدام میکنی و امور مربوط به اخذ پذیرشت شروع میشه.
کشاورزی، حملونقل و صنعت از دهه 1850 برای پاسخگویی به نیازهای جمعیت فزاینده توسعه یافت. استرالیای جنوبی، عمدتاً از طریق منابع سرمایه خود، تولید گندم را به شدت افزایش داد، ساخت ماشینآلات کشاورزی را آغاز کرد و پیشگام حملونقل رودخانهای برای حمل غلات به ویکتوریا شد.
دولتهای استعماری نیو ساوت ولز و ویکتوریا متعهد به ساخت راهآهن شدند، اما انتخاب معیارهای مختلف منشأ یک مشکل بزرگ در حملونقل بود. انواع صنایع شامل فرآوری، ساخت و مهندسی، از جمله ریختهگری و کارخانه کشتیسازی در سیدنی و ملبورن تأسیس شد. بااینحال، استرالیای غربی و تاسمانی توسعه مشابهی را تجربه نکردند.
صنعت چوپانی تا حدی با تغییر شرایط سازگار شد و پرورش گاو را هم برای مصرف گوشت گاو و هم برای محصولات لبنی افزایش داد، که به نیروی کار کمتری نسبت به گوسفند نیاز داشت.
در جاهایی که سرمایه در دسترس بود، (عمدتاً در ویکتوریا) صاحبان ایستگاه شروع به حصار کشی مسیرهای گوسفندان خود کردند تا نیاز خود را به چوپان کاهش دهند. حملکنندگان پشم از بهبود حملونقل دریایی سود زیادی بردند، که باعث افزایش بهرهوری و کاهش هزینه و زمان سپری شده سفرها به و از بریتانیا شد، که این هم یک تحول در تاریخ استرالیا محسوب میشود.
افزایش ناگهانی فشار بر منابع زمینی نیو ساوت ولز و ویکتوریا که در دهه 1850 آغاز شد، منجر به یک جنبش مردمی علیه اسکات نشینی و سکونت نشینی شد. شعار این افراد «باز کردن قفل زمینها» بود تا امکان تشکیل مزارع جدید گندم و لبنیات فراهم شود. دولتهای استعماری تا سال 1856 که قوانین اساسی جدید اجازه کنترل و تصرف زمینهای عمومی را به آنها داد، در حل مناقشه ناتوان بودند.
قوانین اصلاحات ارضی سرانجام در دهه 1860 پس از کشمکشهای سیاسی تلخ وضع شد. مفاد دقیق قوانین در بسیاری از موارد به نفع ساکنان کاخنشین نسبت به دیگران بود.
دهههای 1870 و 1880 دهههای توسعه اقتصادی بزرگ در مستعمرات در تاریخ استرالیا بود. کشاورزی با نفوذ راهآهن به محدوده ساحلی جنوب شرقی و دسترسی به زمینهای بیشتر گسترش یافت. کارهای آبیاری توسعه و بهبود یافتند، ماشینآلات تخصصی اختراع شد و بذرها و روشهای اصلاحشده کشاورزی به عملکرد بهتر کمک کرد.
در اواخر دهه 1880، حجم سرمایهگذاری منجر به کاغذبازیهای پیچیده شد، بهویژه در ویکتوریا، جایی که رونق به بالاترین حد خود رسید. اما پس از آن قیمت پایین پشم و خشکسالی شدید در دهه 1890 باعث رکود شد.
سازمان مشترکالمنافع استرالیا در 1 ژانویه 1901 تأسیس شد، که تحول جدیدی را در دوره نوین تاریخ استرالیا ایجاد کرد. پس از تصویب پیشنویس قانون اساسی توسط رأیدهندگان استرالیایی، پارلمان بریتانیا قانونی را در سال 1900 تصویب کرد تا بتواند جامعه مشترکالمنافع را به وجود آورد. قانون اساسی به کشورهای مشترکالمنافع یا دولت فدرال اختیارات معینی را میداد.
تمام اختیارات باقیمانده به دولتهای شش مستعمره داده شد که به ایالت تغییر نام دادند. از این حیث استرالیا در دستگاه قضایی مجزا و مستقل خود، دارای یک نظام سیاسی شبیه ایالاتمتحده بود. اقتدار اجرایی براساس الگوی بریتانیا، با کابینهای به ریاست نخستوزیری که مسئول دو مجلس بود، ایجاد شد.
گسترش اقتصاد در تاریخ استرالیا همواره با افزایش مهاجرت همراه بود. این اتفاق درطی سالهای 1911 تا 1913 نیز رخ داد و در این مدت جمعیت مهاجران این کشور به 200000 نفر رسید.
تولید پشم به سطح بالایی رسید، اگرچه تعداد گوسفندان پس از آسیب جدی سالهای خشکسالی به صنعت دامداری، به اوج سال 1891 نرسیده بود. حمایت از تعرفهها بر مبنای ملی باعث افزایش تعداد کارخانهها، تولیدات صنعتی و اشتغال صنعتی شد. بیشتر صنایع در مقیاس کوچک بودند و بیشتر آن مربوط به فرآوری کالاهای کشاورزی بود. صنعت فولاد استرالیا در سال 1905 با ساخت کوره بلند در نیو ساوت ولز آغاز شد.
به عنوان بخشی از امپراتوری بریتانیا، استرالیا در جنگ جهانی اول به بریتانیا پیوست. نیروهای استرالیایی در طول جنگ جهانی اول مجموعاً 416809 نفر بودند، آنهم از جمعیتی که تا سال 1918 به 5 میلیون نفر نمیرسید. تقریباً 330000 نفر در خارج از کشور در ارتش خدمت کردند. آنها 226000 تلفات، از جمله 60000 کشته داشتند. نیروهای استرالیایی در عملیات دریایی و فرود آمدن حضور آلمان در اقیانوس آرام جنوبی در اوایل جنگ شرکت کردند. این نیروها همچنین در عملیاتهای خاورمیانه که با تسلیم عثمانی به پایان رسید، شرکت کردند.
اقتصاد و سیاست استرالیا عمیقاً تحت تأثیر دامنه اقداماتی بود که دولت برای حمایت از تلاشهای جنگی این کشور انجام داد. الگوی صنعت و اشتغال تا حدی تغییر کرد تا جایگزینهایی برای محصولات غیرقابل دستیابی بریتانیا در طول جنگ فراهم کند. علیرغم رشد اشتغال تولیدی و صنعتی، بیکاری بالابود( بیش از 6 درصد) و اقتصاد استرالیا در طول سالهای جنگ رونق نداشت.
در جنگ جهانی دوم، اقدام استرالیا مشابه واکنش سال 1914 بود. هنگامیکه بریتانیا در 3 سپتامبر 1939 به آلمان اعلام جنگ کرد، استرالیا به طور خودکار بدون تشریفات بیشتر در جنگ بود. دوباره نیروها به خاورمیانه اعزام شدند.
این دومین حضور در جنگ در تاریخ استرالیا محسوب میشد. نیروی هوایی سلطنتی استرالیا به سرعت گسترش یافت و برخی از واحدهای آن در نبرد بریتانیا در سال 1940 شرکت کردند. یگانهای ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی استرالیا نقش مهمی در جنگ ایفا کردند.
استرالیا مورد تهاجم قرار نگرفت، اما 96 بار موردحمله هوایی قرار گرفت که شامل آسیب شدید به داروین بود. حدود 691400 مرد و زن در طول شش سال جنگ در نیروهای مسلح استرالیا خدمت کردند. تلفات حدود 71000 نفر بود که از این تعداد بیش از 29000 کشته و تقریباً 2500 مفقود شدند. 30000 نفر اسیر شدند که 8000 نفر در اسارت مردند.
در دوران پس از جنگ جهانی دوم، سیاست خارجی استرالیا بیشتر با ایالاتمتحده همسو شد تا با بریتانیا. نقطه عطفی دیگر در تاریخ استرالیا که باعث نزدیکی این کشور به ایالاتمتحده شد.
یکی دیگر از موضوعات سیاست خارجی امنیت جمعی بوده است. نیروهای استرالیایی در جنگ کره (1950-1953) برای حمایت از کمپین تحت حمایت سازمان ملل متحد (سازمان ملل) شرکت کردند. در سال 1951 استرالیا پیمان امنیتی استرالیا-نیوزیلند-ایالاتمتحده (ANZUS) را امضا کرد که این سه کشور را متعهد به دفاع متقابل کرد.
در سال 1954 استرالیا به تأسیس سازمان پیمان جنوب شرقی آسیا (SEATO) کمک کرد، که معادل منطقهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بود.
از سال 1965 تا 1971، استرالیا برای حمایت از مداخله تحت رهبری ایالاتمتحده در ویتنام، نیروهای خود را به ویتنام اعزام کرد. در سال 1990 استرالیا سه کشتی را برای حمایت از محاصره دریایی عراق به رهبری ایالاتمتحده به دنبال تهاجم عراق به کویت مستقر کرد.
پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر 2001 به ایالاتمتحده، استرالیا به معاهده ANZUS استناد کرد و نیروهای خود را به افغانستان اعزام کرد. در سال 2003 استرالیا نیز نیروهای خود را برای شرکت در عملیات آزادی عراق فرستاد.
هنگامیکه دو کشور در ژانویه 2005 توافقنامه تجارت آزاد دوجانبه را رعایت کردند، استرالیا به خاطر دوستی تزلزلناپذیر خود با ایالاتمتحده پاداش دریافت کرد. همزمان، استرالیا درحالتوسعه روابط نزدیک با چین است و دو کشور در حال پیگیری یک توافقنامه تجارت آزاد هستند.
از سال 1945 تا 1965، استرالیا یک سیاست محدودکننده مهاجرت را حفظ کرد، که مهاجران از جزایر بریتانیا و اروپای شرقی را به آسیاییها ترجیح میداد. این سیاست، که در دوره نوین تاریخ استرالیا معروف به سیاست استرالیای سفید است، برای حفظ همگنی نژادی و فرهنگی کشور و اشتغال کامل طراحی شده است.
اگرچه استرالیا در سال 1965 سیاست استرالیای سفید را کنار گذاشت و درها را به روی مهاجران ماهر آسیایی باز کرد، اما سیاست فعلی مهاجرت همچنان مانع از ورود کنترل نشده پناهندگان و پناهجویان فقیر از کشورهایی مانند ایران، عراق، پاکستان، مالزی و اندونزی میشود.
بااینحال، بهطورکلی، جمعیت استرالیا بسیار چند فرهنگی در نظر گرفته میشود، بهطوریکه تقریباً یک نفر از هر چهار استرالیایی در خارج از کشور متولدشده است.
جان هوارد بهعنوان نخستوزیر استرالیا در این دوران، ائتلافی از احزاب لیبرال و ملی را رهبری کرد که به مدت 11 سال در قدرت باقی ماندند. هر دولت حداقل در دو انتخابات پیاپی پیروز شد.
حزب کارگر تقریباً بهاندازه لیبرالها در میان رهبران خود افراد حرفهای از طبقه متوسط را داشت و دستکم در زمان قدرت بهندرت اولویت کمتری برای اداره اقتصاد طبق دستور عقلگرایی اقتصادی قائل بود.
با توجه به آن معیارها، اقتصاد بهخوبی پیش رفت، هرچند که گهگاه با شکست مواجه شد (بهویژه در سال 1990). تولید بهطور قابلتوجهی کاهش یافت، اما این تعادل در تنوع و کارایی بیشتر بود.
صادرات کالاهای اساسی حیاتی باقی ماند و نوسانات قیمت بینالمللی تأثیر فوری کمتری نسبت به گذشته داشت. ارقام بیکاری بیشتر از نسل قبل بود، اما تعداد زنان در نیروی کار بیشتر بود. بسیاری از استرالیاییها از آسایش و حتی ثروت برخوردار بودند. یک نظرسنجی سازمان ملل در سال 2000 استرالیا را ازنظر کیفیت زندگی در رتبه چهارم جهان قرارداد.
تحول عظیم در تاریخ استرالیا در دهه 1990 رخ داد. در واقع تصمیمی که در سال 1992 منتشر شد (پرونده مابو) به نظر میرسید که مشروعیت ریشهای ادعاهای بومیان درباره حقوق زمین را نوید میداد. این قانون تائید کرد که استرالیا از قبل به روشی که طبق قوانین بریتانیا قابلتشخیص است، با ورود اولین مهاجران سفیدپوست اشغالشده بود.
دادگاه همچنین حکم داد که درحالیکه عنوان بومی در مناطق وسیعی از بین رفته است، ممکن است همچنان در مورد اجاره و زمینهای اشغال نشده وجود داشته باشد. قانون مربوط به عنوان بومی (1993) بهطور ناموفق مورد اعتراض قرار گرفت و متعاقباً، طبق قضاوت آن در سال 1996 دادگاه عالی تصمیم گرفت که عنوان بومی و مالکیت شبانی میتوانند در کنار یکدیگر وجود داشته باشند.
تبار بومیان به مایه افتخار تبدیل شد و در اوایل قرن بیست و یکم تعداد افرادی که بومی بودن خود را تائید میکردند حدود نیم میلیون نفر بود.
در همین حال، علیرغم چنین پیشرفتهایی، بسیاری از تجربیات بومیآنهمچنان آزاردهنده باقی ماند، مانند بیماری، اعتیاد به الکل و خشونت. مرگومیرهای فراوان مردان بومی در حین بازداشت رسمی بر چنین احساسی افزود.
از سوی دیگر مسئله دوران طولانی جدایی اجباری خانوادههای بومی این افراد را آزار میداد. درحالیکه همه دولتها از مطلوبیت آشتی نژادی حمایت کردند، اما از عذرخواهی رسمی برای اشتباهات گذشته خودداری کردند.
بحث در مورد تغییر قانون اساسی در اواخر دهه 1990 تسریع شد و بسیاری زمان را برای تغییر وضعیت به سمت جمهوریخواهی مناسب میدیدند. بااینحال، هنگامیکه موضوع به همهپرسی در سال 1999 رسید، جمهوریخواهان در مورد اینکه تغییر موردنظر آنها چقدر بنیادی باید باشد اختلافنظر داشتند. درحالیکه بسیاری دیگر از استرالیاییها هنوز به احساسات سنتی و حتی سلطنتی وابسته بودند، همهپرسی به طور قطعی شکست خورد، که در تاریخ استرالیا کمسابقه بود.
پس از چهار پیروزی متوالی در انتخابات، جان هوارد و ائتلاف لیبرال-ملی با پیروزی کوین راد و حزب کارگر در انتخابات نوامبر 2007 از قدرت کنار رفتند. تحت زمامداری راد، حزب کارگر از سیاستهای داخلی فعالانه برای حفظ محیطزیست، بهبود آموزش، بیمارستانهای عمومی و زیرساختهای کشور و ایجاد یک محیط کاری منصفانه و انعطافپذیر برای همه استرالیاییها حمایت میکرد.
راد همچنین از طرحی برای بیرون راندن سربازان استرالیایی از عراق، جایی که آنها به اقدامات جنگی ائتلاف به رهبری ایالاتمتحده کمک میکردند، حمایت کرد. در یک سخنرانی تاریخی در 13 فوریه 2008، راد یک بیانیه رسمی برای عذرخواهی از مردم بومی به دلیل سوءاستفادههایی که در دولتهای اولیه استرالیا متحمل شده بودند، صادر کرد.
در 7 فوریه 2009، استرالیاییها به شدت تحت تأثیر یک سری آتشسوزیهای جنگلی (نتیجه افزایش دما، پوشش گیاهی خشکشده از خشکسالی و بادهای شدید) قرار گرفتند که در ویکتوریا 173 نفر را کشت و حدود 500 نفر را مجروح و خانههای زیادی را ویران کرد.
مرگبارترین آتشسوزیهای «شنبه سیاه» توسط یک تیر برق معیوب در نزدیکی شهرک کیلمور شرقی، در 37 مایلی (60 کیلومتری) شمال ملبورن جرقه زده شد. این آتشسوزی بهتنهایی جان 121 نفر را گرفت. تلاش گستردهای برای نجات در سراسر ایالت انجام شد و هزاران داوطلب برای پناه دادن به بازماندگان و خانوادههای قربانیان کمک کردند.
هنگامیکه در ماه اوت، کمیسیون سلطنتی گزارش موقت 360 صفحهای خود درباره این فاجعه را منتشر کرد، از بسیاری از فعالیتهای آژانسهای خدمات اضطراری ویکتوریا به شدت انتقاد کرد.
در سال 2009، محور اصلی ابتکار زیست محیطی راد، طرح تجارت انتشار گازهای گلخانهای، به تصویب نرسید، و زمانی که او این قانون را در سال 2010 پس گرفت، اقدام او در برخی زمینهها موردانتقاد قرار گرفت.
تسلط راد بر قدرت بیشتر با مخالفت شدید گروههای تجاری با اعمال قانون مالیات بر سود منابع مناقشهبرانگیز، مورد تهدید قرار گرفت، پیشنهادی که صنعت معدن را هدف گرفت و از سال 2012 اجرایی شد. حتی کار به جایی رسید که گروههای تجاری در ژوئن 2010 در رای رهبری که جولیا گیلارد جایگزین راد به عنوان رهبر حزب شد، شرکت نکردند. وی اولین نخستوزیر زن در تاریخ استرالیا بود.
در این مقاله سعی شد تاریخ استرالیا به صورت جامع برای شما توضیح داده شود تا نگرش بهتری نسبت به تاریخ این کشور داشته باشید. اما اگر قصد زندگی یا تحصیل در استرالیا را دارید اما برای اقدام نیاز به مشاوره دارید، میتوانید با تیم کارشناسی اسمارت اپلای در ارتباط باشید.
اسمارت اپلای بهصورت تخصصی در حوزه مهاجرت تحصیلی به کشورهای کانادا، استرالیا و نیوزلند فعالیت میکند. چنانچه در خصوص انتخاب رشته مردد هستید پیشنهاد میکنیم سرچ هوشمند 60 ثانیهای ما را امتحان کنید. کافی است به چند سوال پاسخ بدهید و نتیجه سرچ رشته و دانشگاه را مشاهده کنید.
تاریخ استرالیا از چه سالی آغاز شد؟
1770 و توسط یک افسر بریتانیایی که این سرزمین را کشف کرد.
از چه تاریخی استقرار اروپاییها در تاریخ استرالیا آغاز شد؟
از 23 اوت 1770 که جیمز کوک با همراهی نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا وارد استرالیا شد و ساحل شرقی این کشور را در اختیار گرفت.
نخستین مهاجران تاریخ استرالیا چه کسانی بودند؟
محکومان تبعیدی
طلا در چه تاریخی در استرالیا کشف شد؟
طلا در سال 1851 کشف شد و این امر باعث شد منطقه ویکتوریا بر تولید طلای جهان تسلط داشته باشد.
چه عاملی موجب گسترش اقتصاد در تاریخ استرالیا شد؟
گسترش اقتصاد همواره با افزایش مهاجرت همراه بود. این اتفاق دری سالهای 1911 تا 1913 نیز رخ داد و در این مدت جمعیت مهاجران این کشور به 200000 نفر رسید.
پرسشی برایتان پیش آمده؟
روی تخصص ما حساب کنید.